از آغاز ایجاد رشته روابط بینالملل دو نظریه خردگرایی و تاملگرایی در روابط بین الملل مطرح بوده است. نظریه خردگرایی بر این باور است که هم هویت و هم منافع کنشگران پیش از تعامل اجتماعی شکل می گیرند و افراد صرفاً به دلایل راهبردی وارد روابط اجتماعی می شوند. این نظریه ساختارگرا بوده و برهمین اساس، روابط بینالملل را در قالب دولتها تصویرسازی میکند. در این نظریه مبنای تمایز کنشگران حاکمیت است، دولتها بعنوان تنها کنشگران جهانی شناخته میشوند و متافیزیک روابط بینالملل نیز در قالب نظام متشکل از دولتهای ملی دارای حاکمیت تعریف میگردد. از این رو، مفاهیم "امنیت ملی" و "منافع ملی" بعنوان مفاهیم اسطورهای شناخته شده و در ساختار آنارشیک نظام بینالملل شکلمی گیرند.
پس از جنگ جهانی دوم و در طول جنگ سرد، روابط بینالملل از توجه صرف به امور مادی گذر کرده و تمرکز خود را بر امور معنایی و اجتماعی نهاد. این تغییرِ تمرکز، موجب خلق نظریهی تاملگرایی در روابط بینالملل شده است. نظریه تامل گرایی بر معناگرایی استوار است و توجه ویژهای به مسائل جامعه شناختی و اقتضائات زمانی در تفسیر رفتارکنشگران دارد. این نظریه بر مبنای پساساختارگرایی ارائه شده است و منفعت را در چارچوب جوامع تعریف و تفسیر مینماید. به عبارت دیگر، در این نظریه کنشگران ذاتاً اجتماعی هستند و امکان تعریف هویتهای متکثر برای بازیگران یکسان وجود دارد. تاملگرایان معتقدند که ادعا درباره حقیقت را نمی توان مورد قضاوت درست یا نادرست بودن (آنچنان که نظریات مبناگرا معتقدند) قرار داد، زیرا مرجع بی طرفی برای این مسأله موجود نمی باشد (غیر اثبات گرایانه هستند).
متناسب با این تحول نظری، مفهوم قدرت ملی نیز تغییر یافته و ابعاد جدیدی را در برگرفته است. در دورهای که روابط بینالملل بر مبنای خردگرایی تعریف میشد (از 1919 تا 1980)، قدرت در دو نوع ابزاری و ساختاری تبیین میگردید. قدرت ابزاری، قدرتی است که رفتار انسان را با انحصار بر جهان مـادی و از طریـق نیـروی فیزیکـی شکل میداد و منظور از قدرت ساختاری نیز، قدرتی است که رفتار انسان را از طریق قواعد و نهادها و با انحصار و کنترل جهان اجتماعی شکل می دهد. در این دوره مولفههایی همچون گستردگی جغرافیایی، تعداد جمعیت و حجم منابع طبیعی بعنوان عناصر اصلی برتری قدرت میان دولتها سنجیده میشده است. تاسیس نهادهای بینالمللی نیز بر مبنای نگاه ساختارگرایانه به قدرت و در راستای تقویت قدرت ساختاری کشورهای استعمارگر بوده است. در نظریه خردگرایی، قدرت مفهوم تک بعدی داشته و تأثیر تکنولوژی نیز بـر قـدرت محـدود بـود و تنهـا نقـش ابزاری داشت. اما پس از پایان جنگ سرد و همزمان با افزایش قدرتهای نظامی و اقتصادی کشورها، کاربری فناوری اطلاعات نیز به سرعت فراگیر شده و اینترنت بعنوان یک خدمت جهانی مناسبات اجتماعی را تحت تاثیر قرار داد. تکنولوژیهای جدید باعث افزایش (یـا کـاهش) توانـایی کنشگران سابق (دولتها) شده و کنشگران جدیدی را در سطح جهان بوجود آوردند. توسعه فضای مجازی و فراتکنولوژی ها1 از یک سو موجب تقویت جامعه جهانی، اهمیت افکار عمومی و در نتیجه کاهش مطلوبیت قدرت سخت و کاربرد نیروی نظامی شده و از سوی دیگر، موجب تغییر هویت بازیگران بین المللی، افزایش ظرفیت تعامل و اقتدار شهروندان و بازیگران غیردولتی، غیرسرزمینی شدن فضای سیاسی و در نتیجه تمرکز زدایی از قدرت شده است. در این عصر، قدرت ملی صرفا بر مبنای ویژگیهای سرزمینی و عوامل مادی تعریف نمی شود و ابعاد، دامنه و مکانیسم های اعمال قدرت در عرصه بین الملل متنوعتر و پیچیده تر شده است.
این فناوریها فرصت تغییر هویـت و درک بازیگران اجتماعی از خود را برای دیگر بازیگران فراهم نموده بودند و بر همین اساس تعریف جدیدی از قدرت در جوامع علمی ارائه شد. در تعریف جدید، قـدرت رابطـه ای بـه عنـوان نوعی علیت توضیح داده می شود که در آن رفتار بازیگر A موجـب تغییـر در رفتـار بـازیگر B می شود و رفتار نیز شامل باورها، دیدگاه ها، عقاید، انتظارات و آنچه زمینه کنش است، تعبیر میشود. بر همین اساس وزارت دفاع آمریکا، فضای سایبر را به عنوان پنجمین حوزه جنگاوری2 بعد از زمین، دریا، هوا و فضا می داند.
از مجموع این مطالب میتوان نتیجه گرفت که شرح و تفسیر روابط بینالملل در عصر فضای مجازی و شکل اثرگذاری فضای سایبر و فراتکنولوژیها بر سیاست بین الملل، با استفاده از نظریه تاملگرایی کارآمدتر است و امکان نگاشت چهار مفهوم اصلی روابط بین الملل (شامل حاکمیت3، قدرت، جنگ و دیپلماسی) بر فضای سایبر راحتتر صورت میپذیرد.
1- حاکمیت در فضای فیزیکی به «امکان اعمال اراده بر یک سرزمین مشخص بدون دخالت عوامل خارجی» تعبیر میگردد. لذا نگاشت این مفهوم در فضای سایبر به "انحصار صلاحیت و عدم دخالت خارجی در فضای سایبری" قابل تفسیر است. مطابق با این نگاشت اگر مرز جغرافیایی بعنوان "حوزه یا محدوده ای که هر حکومت امکان اعمال حکمرانی و حاکمیت داشته باشد" در نظر گرفته شود، آنگاه جغرافیای سایبر به سه محدوده 1) فضای نزدیک (حوزه یا محدوده ای از فضای مجازی که مستقیما توسط دولتها کنترل و حفاظت می شود)، 2) فضای میانه (حوزه یا محدوده ای از فضای مجازی که توسط شرکتها یا دولت دیگر کشورها اداره میشود ولی امکان کنترل و حفاظت بر روی آن طبق قرارداد مشخصی وجود دارد) و 3) فضای دور (حوزه یا محدوده ای از فضای مجازی که هیچگونه کنترل محلی بر روی آن وجود ندارد) قابل تقسیم است.
2- قدرت به «توانایی اثرگذاری بر رفتار دیگران» تفسیر میشود و قدرت در فضای سایبر، به مسائلی چون نحوه اعمال قدرت در فضای سایبری تاکید دارد. قدرت سایبری با دو عامل خاستگاه قدرت و نحوه ایجاد یا اعمال قدرت به سه گروه اصلی قابل تقسیمبندی است:
- "قدرت سخت-نرم"؛ به معنای استفاده از ابزارهای اطلاعاتی در بسترهای نظامی و یا تجاری؛
- "قدرت نرم- سخت"؛ تولید قدرت سخت در فضای سایبر توسط منابع سایبری (مانند بات نت ها، بدافزارها و اجبار مادی و فیزیکی بر افراد و شرکت ها در بستر فضای سایبری)؛
- "قدرت نرم- نرم"؛ گردش اطلاعات سایبری در فضای سایبر برای جذب شهروندان کشورهای دیگر (تبلیغات سیاسی در فضای مجازی) به هدف تاثیرگذاری بر دیدگاههای افراد که در آن هم ابزار و نحوه اعمال قدرت، نرم است و هم خاستگاه قدرت؛
3- جنگ در جامعه جهانی به مجموعه عملیات و اقدامات قهرآمیز مسلحانهای گفتهای میشود که در چارچوب مناسبات کشورها (اعم از دو یا چند کشور) روی میدهد و موجب اجرای عوائد خاصی در کل مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین کشورهای ثالث میشود. با این تعریف و با توجه به انواع قدرت سایبری که در بخش قبل ارائه شد، مفهوم جنگ در فضای سایبری به انواع سخت و نرم آن قابل تعمیم است. منظور از جنگ سخت در فضای سایبری استفاده از زیرساختها و خدمات زیربنایی فضای سایبر برای ضربه زدن به دیگر کشورها قابل اطلاق است. جنگ نرم نیز به بهرهگیری از ظرفیتهای فضای سایبر (انواع محتوا و خدمات محتوایی) برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی کشورها قابل تفسیر است.
4- دیپلماسی نیز به مدیریت روابط خارجی با سایر دولتها و سایر کنشگران روابط بینالملل و مشارکت در تصمیمگیری و اجرای سیاست خارجی گفته میشود. دولتها میتوانند با استفاده انجام مذاکرات، تبادل نمایندگیها، توسعه همکاریها و دیدارها و گفتگوها به اهداف و منافع خود دست یابند. آنچنان که پیش از این شرح داده شد، در دیدگاه خردگرایی دولتها بعنوان تنها کنشگران روابط بینالملل شناخته میشدند، اما در دیدگاه تاملگرایی کنشگران جدیدی پا به عرصه روابط بینالملل گذاشتهاند. در دیدگاه تاملگرایی، جامعه مدنی و بخش خصوصی (علاوه بر دولتها) بعنوان بازیگران جدید و اثرگذار در روابط بینالملل نقش آفرینی میکنند و تا حد قابل توجهی بار دیپلماسی دولتها را به دوش میکشند. این نهادهای نوظهور غیردولتی از طریق ایجاد اتحادهای فراملیتی، همکاریهای بینالمللی یا حتی طرح دعاوی فرامرزی، هم دامنهی اثرگذاری دولتها را بسط دادهاند و هم میزان تاثیرگذاری بر دیگر دولتها را افزایش دادهاند. علاوه بر این، ضمن کاهش هزینه در تاثیرگذاری بر دیگر کشورها، هزینه مقاومت کشورهای رقیب را نیز به شدت افزایش میدهند.
پی نوشت:
1- Meta-technology: منظور فناوریهای نوین است.
2- warfare
3- Sovereignty